عشقم

همینجوری که خوابیدم صدای نفساشو میشنوم که میاد تو اتاق...انقد صدای نفساش بلنده که هر وقت پاشو تو اتاق میذاره متوجه میشم،خدایا چقد دوسشدارم اخه از این موجود عشق تر هم داریم؟معلومه که نیست ...میاد رو تختم گرمای و نرمی بدنشو حس میکنم دوسدارم محکم محکم بغلش کنم...با امدنش واقعا مادر بودن رو با تمام وجودم حس کردم ...البته گاهیم ازش ناراحت میشما وقتی که چنگم میزنه ...ولی خب خیلی دوسشدارم واقعا حاضرم خودم بمیرم ولی اون کوچکترین آسیبی نبینه نمیدونم این عشق از کجا منشاء میگیره ولی هرچی هست خیلی پاک ...اره من عاشق دخترم هستم ،البته باید بگم دختر من یه پیشی پرشین گارفیلدی پا کوتاه مو بلند اشرافیه   که من فوق العاده دوسشدارم و الانم تا پنج روز دیگه هشت ماهش میشه،تاریخ تولدشم 12آبان 94 اسمشم B...خواستم معرفیش کنم که اگه یه وقت جایی اسمی ازش بردم بدونید منظورم با کیه    

پ.ن۱:الان من روی سخنم با آباناس که ای آبانای عزیزم مرا با همزادم اشنا کن لطفا

پ.ن۲:امسال زیاد إحیا رو اونجوری که دلم میخاست نتونستم برگزار کنم نمیدونم چرا اینجوری شدم ...قبلا حداقل سال پیش خیلی آرزو داشتم ولی امسال هیچی...نمیدونم شاید این بی ارزوی ریشه در افسردگی داشته باشه ولی فک میکنم دعا و ارزویم بزرگتر از سلامتی همه مردم و خودم نباشه ...آمین...