-
سال پیش
شنبه 27 آذر 1395 12:18
سلام یه جورای گذر زمان تند شده و بی رحم که الان دلم واسه پارسال هممون تنگ شده...حداقل اینکه پارسال آبانا جواب کامنت رو زود میداد انقد دلتنگش نمیشدیم
-
دلخوشی
چهارشنبه 17 آذر 1395 18:29
ادما میتونن از نو شروع کنن،بشرط اینکه دلخوشیاشونو ازشون نگیریم
-
دلم گرفته
سهشنبه 11 آبان 1395 00:11
نمیدونم ولی احساس میکنم از بقیه جا موندم ...دارم حسرت روزای رو میخورم که پشت کنکور موندم الکی
-
آبانا
یکشنبه 2 آبان 1395 21:08
همچنان منتظر پست جدیدم از آبانا جانم
-
ع
شنبه 1 آبان 1395 20:41
خدایا نمیتونم فراموشش کنم ...از اینکه میبینم یه سری دختر دور و برشن حالم واقعا بدمیشه ...نمیتونم ببینم دخترا باهاش صحبت میکنن ...از اونورم »ن«منو دوسداره و بهم پیشنهاد داده که خیلی پسر خوب و پاکیه نمیدونم چیکار کنم خدا جون خودت هرچی که خیرمه سر راه قرار بده... «ع»رو خیلی دوستدارم ولی شیش ماهه که فقط یه بار بیرون رفتیم...
-
بابا
شنبه 24 مهر 1395 23:46
بنظرم قشنگترین اتفاقه زندگی هر دختری اینه که پدرش همراهش باشه
-
نقابتو بردار
سهشنبه 23 شهریور 1395 02:05
انقد ناراحتم که میخام فریاد بزنم و اشک بریزم ...خسته شدم از آدمای که نقاب دارن
-
پیشانی
دوشنبه 11 مرداد 1395 10:44
سلام از قرار معلوم یکی از پسر جان های فامیل عاشق شدن...که از اونطرف این خانم دوست صمیمی ترین دوست منه،از دوستم خواستم که عکسشو برام بفرسته ،فرستاد هی همچی بد نبود بعد به همون پسر جان فامیل هم گفتم بفرسته که اونم فرستاد...منتها جالبش اینجا بود که هر دو یه عکس رو فرستادن ولی تو عکسی که پسر جان فامیل فرستاده بود این خانم...
-
غبطه میخورم
دوشنبه 4 مرداد 1395 01:29
اینجا که جمعمون خودمونیه و غریبه هم نیست باید عرض کنم خدمتتون که شاید همیشه به حالش غبطه خوردم... همیشه دوسداشتم کسی هم منو انقد دوسداشت. غبطه خوردن=یعنی ارزو کردن واسه داشتن چیزی که دیگری داره بدون اینکه دعا کنی که دیگری اونو از دست بده.
-
حسادت
پنجشنبه 24 تیر 1395 13:18
گاهی حس میکنم شاید تنها دوست ادما تو این دنیا مادر و پدرشون باشه یا شاید اونام نیستن فقط خدا...چون فقط خداس که به بندش حسادت نمیکنه ...واقعا متنفرم از این احساس...با التماس از خدای بزرگم میخام که هیچ وقت تو دل من و اطرافیانم حسادت نباشه ...هیچ ایرادی نداره بجای یکم نامهربونی و بی توجهی به خواهر ،برادر و دوستای...
-
مثال تور ماهیآ...
چهارشنبه 23 تیر 1395 10:40
دیروز تولدم بود ...ولی تقریبا 99%دوستام فراموش کرده بودن...حتی کسای که خودم اولین کسی بودم که تولدشون رو تبریک گفتم ...حتی تا اخر شبم یه تبریک خشک و خالی بهم نگفتن...اصلا انتظارشو نداشتم واقعا دلم شکست... پ.ن:ممنون از آبانای عزیزم و نگان عزیز که تولدمو تبریک گفتن ممنون واقعا برام ارزشمند بود
-
تولدم
سهشنبه 22 تیر 1395 00:20
تولدمه هیجده دقیقا که از روز تولدم گذشته...لطفا برام ارزوهای خوب بکنید...ممنون
-
کمک
شنبه 19 تیر 1395 07:01
دلم گرفته،به کمک احتیاج دارم ولی کسیم کمکم نمیکنه
-
چندراهی
شنبه 12 تیر 1395 11:09
آدم بعضی وقتا حس میکنه واقعا خدا فراموشش کرده و گذاشتش وسط چند راهی که از هر مسیری که بره چندتا چیز رو از دست میده
-
عشقم
چهارشنبه 9 تیر 1395 00:05
همینجوری که خوابیدم صدای نفساشو میشنوم که میاد تو اتاق...انقد صدای نفساش بلنده که هر وقت پاشو تو اتاق میذاره متوجه میشم،خدایا چقد دوسشدارم اخه از این موجود عشق تر هم داریم؟معلومه که نیست ...میاد رو تختم گرمای و نرمی بدنشو حس میکنم دوسدارم محکم محکم بغلش کنم...با امدنش واقعا مادر بودن رو با تمام وجودم حس کردم ...البته...
-
منشی بی انصاف
یکشنبه 30 خرداد 1395 10:57
امروز برای بار هزارم رفتم مطب دکتری که برای عمل بینیم انتخاب کردم بعد از دو سال منشیش بازم بهم وقت نداد اصلا نگاهم به من نکرد ولی یه مرده امد واسه پسرش وقت گرفت و رفت با اینکه اون یه ساله امده ولی من دو ساله که دکتر ویزیتم کرده ...نمیدونم شاید چون هیچ وقت کسی همراهم نبوده و همیشه تنها بودم زیاد حال نمیکنن باهام...
-
زندگی جدید خانم میم
سهشنبه 28 مهر 1394 11:58
سلام بعد از برگشتن به ولایتمون من خیلی سرم شلوغ شد تازه فهمیدم مثلا دکتر ربولی اگه دیر ب دیر پست بذاره واقعا حق داره... یه مدت کار میکردم برای عوض شدن حال و هوام ولی فهمیدم نمیتونم واسه کسی کار کنم بدم میاد کسی فک کنه میتونه بهم هر دستوری بده... کلا کار رو ول کردم بخصوص اینکه کلاسای دانشگاه هم شروع شد... راستی رشته...